آنچه در فاصله سال های ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ بر سینمای ایران گذشت، تاریخی را شکل داد که بعدها روایت های متفاوتی از آن ارائه شد. مسیر ۳۰ ساله ای که با پیروزی، انقلاب به پایان راهش رسید و موعد به یاد آوردنش معمولا ۲۱ شهریور ماه است که در تقویم روز ملی سینما نام گرفته است. روز ملی سینمایی که پس از پیروزی انقلاب، تحولات گسترده ای به خود دید. از دوران برزخی ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۲ تا آنچه بعدها سینمای دهه شصت نام گرفت و ستایش شد، محصول توامان تجربه و جوانی بود. تجربه سینماگران بازمانده از موج نوی سینمای ایران و ظهور جوانانی که انقلاب مهم ترین دلیل راهیابی شان به سینما بود. سینمای دهه شصت با ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، امیر نادری، مسعود کیمیایی و علی حاتمی در کنار مسعود جعفری جوزانی، ابولفضل جلیلی، کیانوش عیاری، رسول ملاقلی پور و ابراهیم حاتمی کیا، هویت یافت. سینمایی که تماشاگر گسترده یافت و در طول ۸ سال دفاع مقدس، توانست کنار جذب مخاطب، به جشنواره های جهانی نیز راه یابد تا داستان «سینمای نوین ایران» آغاز شود؛ سینمایی برخاسته از سیاست نظارت و حمایت دولت که در دهه های بعدی فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشت. از صف های طولانی مردم در روزهای جشنواره فجر و اکران عمومی تا بردن نخل و خرس و شیر طلایی از کن و برلین و ونیز که در نهایت به جایزه اسکار را هم به ویترینش اضافه کرد. سینمایی که در طول سال ها هم ستایش شد و هم نکوهش. سینمایی که از کرونا هم جان سالم به در برد و رکورد فروش را بارها جا به جا کرد. آنچه پیش رو دارید چند قاب ماندگار از این سینماست.
«دختر لر» (۱۳۰۹): نخستین فیلم ناطق فارسی. در پس روایت ماجرای جعفر و گلنار، حکایتی از اوضاع آشفته روزگارش است و تکه اضافهشده به «دختر لر» که در آن بازگشت زوج فیلم به وطن پس از کودتای ۱۲۹۹ به تصویر کشیده شده، بخشی از همین اوضاع متغیر روزگار را نمایان میکند تا تاریخ سینمای ایران در همان گامهای اول با ممیزی و دخالت صاحبان قدرت آغاز شود.
«حاجی آقا آکتور سینما» (۱۳۱۲): بلندپروازی اوگانیانس، محصول غلبه شور فراوان بر فقر امکانات بود. حاجی آقا آکتور سینما» برای امروز هم فیلم مدرنی محسوب میشود؛ فیلمی مترقی که به درستی نخستین تجربه روشنفکرانه در سینمای ایران لقب گرفته است. فیلمی که سمت تجدد میایستد و از سینما دفاع میکند.
«ولگرد» (۱۳۳۱): قدمی مهم برای ورود سینمای فارسی به عرصهای حرفهایتر که ناصر ملک مطیعی را بهعنوان ستاره مطرح کرد. ، نخستین ملودرام تلخ سینمای فارسی است که مورد توجه تماشاگران قرار میگیرد.
«ضربت» (۱۳۴۳): بهترین فیلم زندگی خاچیکیان و پرثمرترین تلاش او در جهت سینمای مطلوبش، فیلم جنایی. «ضربت» همه نشانههای آشنای خاچیکیان در کادربندی، نورپردازی و شیوه استفاده از موزیک را به بهترین شکل به همراه دارد.
«گنج قارون» (۱۳۴۴): فیلم سیامک یاسمی بهعنوان مانیفست سینمای عامهپسند، تاجی بر سر گذاشت که تا سالها هیچکس توانایی برداشتنش را نداشت. اینکه منتقدان به تحقیر، سینمای آبگوشتی نامیدنش خیلی مهم نبود. فیلم با فردین و ظهوری و آرمان و صدای ایرج و سفره محقر اما صمیمانهاش دل تودهها را برده بود.
«خشت و آینه» (۱۳۴۴): برداشتهای بلند و نماهایی که بعد دارند و قابهایی که استادانه بستهشدهاند، تأثیرپذیری خالقش از سینمای هنری اروپا و بهترین نمونههایش در دهه ۶۰ میلادی را نمایان میکند. فیلم در زمان اکران محدود در یک سینمایی که گلستان اجارهاش کرده بود، طبیعتا توسط مردم عادی دیده نشد و جز حواریون گلستان، موضع منتقدان و روشنفکران به آن منفی بود.
«گاو» (۱۳۴۸): نمونه مثالزدنی فیلم روشنفکری قبل از انقلاب که پس از انقلاب هم تأثیر خودش را میگذارد. «گاو» در حسن تصادفی تاریخی تقریبا همزمان با قیصر کیمیایی آمد و با نفس گرم این دو فیلم، موج نوی سینمای ایران متولد شد.
«قیصر» (۱۳۴۸): نقطه عطف و احتمالا مهمترین اثر تاریخ سینمای ایران که همهچیز را به قبل و بعد از خودش تبدیل کرد. «قیصر» حاصل درک شهودی درخشان سازندهاش از مناسبات جامعه (محلهای که تجربهزیستی عمیقی در آن داشت) و سینمای آمریکا (مشخصا فیلمهای وسترن) و توانایی تطبیق آن با مناسبات تولید سینمای جریان اصلی (سینمای فارسی) بود که نتیجهاش رقمخوردن تحولی عظیم در متن سینمای ایران در تمامی ابعادش بود.
«تنگنا» (۱۳۵۲): نقطه اوج سینمای خیابانی دهه ۵۰ با نهایت تلخی و خشونت و سبعیت و احساساتگرایی که ترکیبی اغراقآمیز اما تأثیرگذار را رقم زده است و محبوبترین فیلم دوره اول فیلمسازی نادری میان منتقدان است. «تنگنا» در نمایش روز بد علی خوشدست(سعید راد) چیزی کم نمیگذارد و بلایی نیست که در فیلم سر این ضدقهرمان سینمای خیابانی نیاید.
«یک اتفاق ساده» (۱۳۵۲): شهید ثالث مبشر سینمایی به ظاهر سهل و ساده شد که در داخل به سختی دیده میشد ولی در خارج از مرزها مورد توجه قرار میگرفت؛ سینمایی که تعمدا از دراماتیککردن رخدادها پرهیز میکند و سمت نوعی از رئالیسم میایستد که زمان ساخت فیلم، در سینمای ایران مسبوق به سابقه نبود.
«گوزن ها» (۱۳۵۴): بهترین فیلم مسعود کیمیایی و احتمالا تلخ ترین فیلم او که در میانه هر اندوه عمیقی، لحظه ها و صحنه ها و گفتار هایی دارد که حس طنز غریب خالقش را در دل درامی این چنین تلخ نمایان می کند و به شکلی عجیب موفق می شود لحن همگون و منسجم را هم حفظ کند.
«گزارش» (۱۳۵۶): مشاهدهای دقیق از زندگی طبقه متوسط در دهه ۵۰ که شبیه هیچ فیلمی در دوران خودش نیست. سکانسهای طولانی کیارستمیوار، بازیگوشی در روایت و راهدادن به کوچه فرعیها و خردهروایتها، مثلا در فصل معروف ساندویچی نمونه شاخصی است از سبک منحصر بهفرد فیلمساز و دمیدن روح زندگی و در عین حال خلق موقعیت داستانی و ایجاد تعلیق.
«سفر سنگ» (۱۳۵۷): جایگزینی قهرمان جمعی، جای قهرمان فردی و نمادگرایی آشکاری که هر مخاطبی توانایی کشف و شهودش را داشته باشد. «سفر سنگ» فیلم انقلابی مسعود کیمیایی در سال پیروزی انقلاب، بیشتر به واسطه اهمیت تاریخیاش به یاد آورده میشود.
«برزخی ها» (۱۳۶۱): تماشاگران این آخرین حضور فردین و ملک مطیعی(از دیرپاترین ستارههای سینمای فارسی) را از دست ندادند. فیلم به تعبیری حکم عکس یادگاری تعدادی از ستارگان سینما را دارد که خیلی زود بهعنوان نشانههایی از سینمای منحط گذشته کنار گذاشته میشوند.
«دونده» (۱۳۶۴) یکی از خوشتصویرترین فیلمهای بعد از انقلاب و نشانهای آشکار از تغییر منابع الهام فیلمساز از سام پکینپا و ساموئل فولر و جان فورد به هانری کارتیه برسون و آنتونیونی و روبر برسون.
«تاراج» (۱۳۶۴): نمونه مثالزدنی سپردن کار در دست کاردان. قصه علیرضا داوودنژاد، دیالوگها و سکانسبندی سعید مطلبی، کارگردانی ایرج قادری، فیلمبرداری فرج حیدری، موزیک ناصر چشمآذر و بازی جمشید آریا که از همین فیلم شد جمشید هاشمپور. بهترین و خوشساختترین محصول سینمای عامهپسند در دهه شصت.
«ناخدا خورشید» (۱۳۶۵): توصیفی کامل و توضیحی قانعکننده برای درک بهتر اهمیت و جایگاه ناصر تقوایی در سینمای ایران؛ اقتباس موفق و وفادار به «داشتن و نداشتن» همینگوی (برخلاف فیلم هاکس که بیشتر شبیه «کازابلانکا» ست تا رمان همینگوی) و در عین حال بهشدت بومی و ایرانی.
«اجارهنشینها» (۱۳۶۵): کمدی انتقادی اجتماعی دهه شصتی که تصویر طبقه متوسط را به شکلی دقیق و اسنادی ترسیم می کند. واقعیت جفنگ نه فقط در سینمای مهرجویی که در کل سینمای ایران هرگز به اندازه اجاره نشین ها چنین تبلور ملموسی نداشته است.
«دندان مار» (۱۳۶۸): پس از سالها دوربین کیمیایی به جنوب شهر رفت. التهابی که کیمیایی شهره به نمایش استادانه و تاثیر گذارش است در دندان مار با رنگی از حماسه و اندوهی تراژیک همراه شده است. بهترین کیمیایی بعد از انقلاب.
«مهاجر» (۱۳۶۸): فیلم روابط انسانی، رفاقت، جدایی و داغ هجران و ماندن در پشت سنگرهای خودی و تمرکز بر رزمندگان و فاصله گرفتن آگاهانه از نیروهای خصم. جان بخشیدن به شیئی بیجان(مهاجر) و رسیدن به آنچه تصویر غنایی و پر مفهوم جبهه ها خوانده شد.
«مادر» (۱۳۶۸): اوج هنر حاتمی را در گفتارنویسی و تجسم بخشیدن به همه آنچه در این سالها سینمای ملی، نامیده میشود. خانوادهای که مادر برای آخرین بار دور هم جمعشان میکند مجموعهای کامل از شخصیتهای سوتهدل حاتمی است.
کلوزآپ (۱۳۶۸): گزارش حسن فرازمند خبرنگار سروش درباره حسین سبزیان، جوانی که خودش را به جای محسن مخملباف جا زده بود، به هیجانانگیزترین تجربه سینمایی کیارستمی منجر شد.
هامون (۱۳۶۹): روایت غیر خطی مهرجویی در نمایش جشنواره ای فیلم به مذاق منتقدان خوش نیامد، اما استقبال مردم از آن باعث شد که رفته رفته به فیلمی کالت تبدیل شود.
«عروس» (۱۳۶۹): با پایان دهه شصت و ورود به دهه هفتاد، هیچ فیلمی به اندازه «عروس» منادی دوران تازه نبود. پایان جنگ و تغییر شرایط جامعه ایران و رواج مادیگرایی و نمایش تجمل و تغییر نظام ارزشی و فاصله گرفتن از آرمانهای دهه شصت. دهه انقلاب و جنگ. تصویر جوانی و زیبایی و اتومبیل آمریکایی و جاده شمال و ویلای کنار دریا و قصهگویی کلاسیک به سیاق فیلم های آمریکایی، فیلم افخمی را به موفقیت رساند.
«پرده آخر» (۱۳۶۹): اقتباسی از «شیطان صفتان» و «چراغ گاز» با اجرای فاخر و کمالگرای کارگردانی که بر تکتک پلانهای فیلمش اشراف دارد و بهترین بازیها را از بازیگرانش میگیرد. این فاتح مطلق جشنواره نهم فجر با ۹ سیمرغ بلورین قدری حس و حال و شور کم داشت.
«لیلا» (۱۳۷۵): مهرجویی در بهترین روزهای فیلمسازیاش از رمان عامهپسند مهناز انصاریان ملودرام درجه یکی ساخت؛ فیلمی مدرن که در آن میزانسن مهرجویی بر کلیشهای بودن دستمایه غلبه میکند.
«بچه های آسمان» (۱۳۷۵): اولین فیلم ایرانی نامزد اسکار و نخستین محصول سینمای ایران که تأیید رسمی در داخل را با موفقیت جهانی بهصورت توأمان بهدست آورد.
«آژانس شیشه ای» (۱۳۷۶): اقتباس هوشمندانه از «بعدازظهر سگی» سیدنی لومت. بررسی نسبت جامعه مدنی و آرمان گرایی توسط یک حاتمی کیای سرحال.
«بودن یا نبودن» (۱۳۷۷): بهترین فیلم عیاری بعد از «شبح کژدم» و مبین واقع گرایی دلخواه فیلمساز در بستری که همه چیز به درستی سرجایش قرار گرفته است. فیلم حرف موثرش درباره پیوند اعضا را به شکلی هنرمندانه میزند. آنچه از آن به عنوان گوهر واقعیت یاد میشود در بودن یا نبودن به تمامی مشهود است.
«قرمز» (۱۳۷۷): محصول تغییر شرایط جامعه ایران در نیمه دوم دهه هفتاد. تریلر جنایی، عاشقانهای که پس از دومخرداد امکان ساخت یافت و التهابش مطلوب، عاشقانهاش گرم و خردهجنایتهای زناشوییاش تأثیرگذار و برای تماشاگران آن سالها تازگی داشت.
«شوکران» (۱۳۷۹): بازآفرینی موفق فیلم «جذابیت مرگبار» (آدرینلاین ۱۹۸۷) و متاثر از «پنجره» (جلال مقدم ۱۳۴۹) که هم تصویر اجتماع میدهد، تغییر زمانه و ظهور تکنوکراتها را به نمایش میگذارد و تحول سبک زندگی طبقه متوسط را نمایان میکند و هم وارد حیطهای میشود که سینمای ایران قبلا امکان ورود به آن را نداشت.
«بوتیک» (۱۳۸۲): ساخت فیلم اجتماعی با مصالح فیلمهای موسم به دختر- پسری، فقط با توجه به جزئیات و بهره مطلوب از تجربیات زیستی فیلمساز و قریحه و ذوق سینمایی امکانپذیر بود.
«اخراجی ها» (۱۳۸۶): ورسیون طنزآمیز «برزخیها» ی ایرج قادری. فیلم نمونهای سینمای ایران در دولت احمدینژاد که دنبالهاش «اخراجیها ۲» با بیش از ۵میلیون مخاطب، یکی از پرتماشاگرترین فیلم های پس از انقلاب است.
«جدایی نادر از سیمین» (۱۳۸۹): پرافتخارترین فیلم تاریخ سینمای ایران و نخستین فیلم ایرانی برنده اسکار؛ نقطه اوج سینمای فرهادی که نزاع طبقاتی را در یکی از ملتهبترین دوران تاریخ معاصر دستمایه قرارمیدهد. شیوه روایت فرهادی (پنهان کردن بخشی از داستان و بعد رو دست زدن به مخاطب) گرچه مخالفانی میان منتقدان دارد ولی برای تماشاگر محسورکننده و بهوجود آورنده بخشی از لذت تماشای فیلم است.
«نهنگ عنبر» (۱۳۹۴): در موج مسلط سینمای کمدی دهه نود، مصایب دهه شصت، با گذر زمان و عوض شدن زمانه، وارد فرهنگ طنز ملت میشوند. نهنگ عنبر پیشگام ارائه این تصویر از دهه شصت و در مقایسه با فیلمهای بعدی این موج، منسجمترین آنهاست.
«ماجرای نیمروز» (۱۳۹۵): موفقیت در بازنمایی سال پرحادثه ۱۳۶۰ که با طراحی دقیق و استیل فیلمبرداری روی دست و نگاتیو کهنه و گریندار و تمرکز درام بر هدفی مشخص (یافتن موسی خیابانی) به توفیقی بی سابقه در کارنامه سازنده اش می رسد. در «ماجرای نیمروز» دوربین سمت نیروهای خودی میماند و کار چندانی به گروه مقابل ندارد.
«شنای پروانه» (۱۳۹۹): در موج آثار متمرکز بر آدمهای حاشیهای و لمپنها که با عنوان فیلمهای «نئولاتی» شناخته میشوند، نخستین ساخته بلند سینمایی محمد کارت، هم منسجمتر از بقیه است و هم از تسلط و اشرافی بیشتر به موضوع و آدمها حکایت دارد.
«فسیل» (۱۴۰۲): کمدی عامهپسند با طعم نوستالژی دهه پنجاه. پرفروش ترین فیلم سینمای پس از انقلاب و پرتماشاگرترین فیلم ۲ دهه اخیر در یکی از طولانی ترین اکران های تاریخ سینمای ایران. نمونه مثال زدنی محصول تجاریای که در بهترین زمان ممکن عرضه شد و گیشه را فتح کرد.