بیلی وایلدر فیلمساز، فیلمنامه نویس و تهیه کننده اتریشی الاصل آمریکایی بود که به طور گسترده به عنوان یکی از تاثیرگذارترین و پرکارترین فیلمسازان تاریخ سینما شناخته می شود. او در ۲۲ ژوئن ۱۹۰۶ در سوشا، اتریش-مجارستان (اکنون در لهستان) به دنیا آمد و در ۲۷ مارس ۲۰۰۲ در بورلی هیلز، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا درگذشت.
وایلدر کار خود را به عنوان روزنامه نگار در وین و برلین آغاز کرد و سپس در اوایل دهه ۱۹۳۰ به هالیوود رفت. او شروع به نوشتن فیلمنامه برای فیلم هایی چون «همسر هشتم ریش آبی» (۱۹۳۸) و «نینوچکا» (۱۹۳۹) کرد. موفقیت وایلدر در سال ۱۹۴۲ با فیلم “مهم و صغیر” که اولین کارگردانی او بود به دست آمد.
وایلدر به دلیل تطبیق پذیری خود به عنوان یک فیلمساز شناخته شده بود و در ژانرهای مختلف از جمله فیلم نوآر، کمدی رمانتیک، درام و طنز کار می کرد. او همچنین به خاطر شوخ طبعی تند و طنز بدبینانه اش که در فیلم هایش القا می کرد، شهرت داشت.
از معروف ترین فیلم های او می توان به «غرامت مضاعف» (۱۹۴۴)، «سانست بولوار» (۱۹۵۰)، «بعضی ها داغس را دوست دارند» (۱۹۵۹) و «آپارتمان» (۱۹۶۰) اشاره کرد. وایلدر در طول دوران حرفهای خود جوایز متعددی از جمله شش جایزه اسکار، دو جایزه گلدن گلوب و یک جایزه دستاورد زندگی انجمن بازیگران سینما دریافت کرد.
کمکهای بیلی وایلدر به سینما همچنان مورد تجلیل و مطالعه قرار میگیرد و فیلمهای او همچنان کلاسیکهای جاودانهای هستند که نسلهای فیلمساز را تحت تأثیر قرار دادهاند.
بیلی وایلدر از پیشگامان صنعت فیلم آمریکا بود و تاثیر او بر این رسانه قابل اغراق نیست. در اینجا چند واقعیت دیگر در مورد زندگی و کار او وجود دارد:
وایلدر به دلیل همکاری با دیگر هنرمندان با استعداد شناخته شده بود. او اغلب با فیلمنامه نویس I.A.L. الماس که در بسیاری از معروف ترین فیلم هایش از جمله «بعضی ها داغش را دوست دارند» و «آپارتمان» همکاری داشت. او همچنین با آهنگساز افسانه ای Miklós Rózsa در چندین فیلم خود از جمله “آخر هفته گمشده” (۱۹۴۵) کار کرد.
وایلدر استاد فیلم نوآر بود، ژانری که با فضای تاریک و بد خلق و مضامین جنایی، فساد و ابهام اخلاقی مشخص می شود. برخی از معروف ترین فیلم های نوآر او عبارتند از: غرامت مضاعف، سانست بولوار، و آس در سوراخ (۱۹۵۱).
وایلدر علیرغم شهرتش به طنز بدبینانه، در فیلمهایش نیز میتوانست گرما و احساسات زیادی داشته باشد. «آپارتمان» نمونه کاملی از این موضوع است، زیرا داستان مردی را روایت میکند که با وجود کار در یک شغل شرکتی بیروح، عشق و رستگاری پیدا میکند.
وایلدر علاوه بر کار خود به عنوان فیلمساز، نویسنده ای ماهر نیز بود. او در سال ۱۹۹۹ خاطرهای به نام «مکالمه با وایلدر» منتشر کرد که بینشهای شگفتانگیزی از فرآیند خلاقیت و تجربیات او در هالیوود ارائه میدهد.
وایلدر منتقد معروف صنعت فیلم و شیوههای تجاری آن بود و اغلب در فیلمهایش ریاکاری و طمع هالیوود را به سیخ میکشید. طنز گزنده و تفسیرهای اجتماعی او را در برخی مواقع به شخصیتی بحث برانگیز تبدیل می کرد، اما او همیشه به دلیل صداقت و تعهدش به حرفه اش مورد احترام بود.
در مجموع، تاثیر بیلی وایلدر بر سینما بیاندازه است. فیلمهای او کلاسیکهای جاودانهای هستند که همچنان به سرگرمی و الهام بخشیدن به مخاطبان در سراسر جهان ادامه میدهند و میراث او بهعنوان یک هنرمند پیشگام و منتقد اجتماعی بیباک تا به امروز زنده است.
وایلدر به دلیل توجه دقیق به جزئیات و اخلاق کاری سختگیرانهاش معروف بود. او به خاطر کمال گرایی اش در صحنه فیلمبرداری بدنام بود و به این که ده ها عکس می گرفت تا یک صحنه را درست به نمایش بگذارد، معروف بود. او همچنین به خاطر تیز هوشی و تفکر سریع خود شهرت داشت و اغلب در حین فیلمبرداری، دیالوگ ها را بداهه می گفت.
یکی از مشهورترین همکاریهای وایلدر با مرلین مونرو بود که او را در فیلمهای «بعضیها داغ دوست دارند» و «خارش هفت ساله» (۱۹۵۵) کارگردانی کرد. کار کردن با مونرو بسیار دشوار بود، اما وایلدر توانست برخی از بهترین بازی های خود را روی پرده نمایش دهد.
وایلدر همیشه با جک لمون، بازیگری که او را در هفت فیلم کارگردانی کرد، از جمله “آپارتمان”، “بعضی ها داغ را دوست دارند” و “کوکی ثروت” (۱۹۶۶) همکاری داشت. لمون به دلیل تواناییاش در ایجاد تعادل بین کمدی و درام شناخته شده بود و بازیهای او در فیلمهای وایلدر یکی از بهترین کارهای او به حساب میآیند.
وایلدر علاوه بر موفقیتهایش بهعنوان فیلمساز، به خاطر شکستهایش نیز شهرت داشت. برخی از فیلمهای بعدی او، مانند «فدورا» (۱۹۷۸) و «بادی بادی» (۱۹۸۱)، ناامیدیهای انتقادی و تجاری بودند. با این وجود، وایلدر به حرفه خود اختصاص داد و تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۲ به کار در صنعت ادامه داد.
تأثیر وایلدر بر سینمای مدرن قابل اغراق نیست. فیلمهای او هنوز توسط فیلمسازان و منتقدان در سراسر جهان مورد مطالعه و تجلیل قرار میگیرد، و میراث او بهعنوان یک داستاننویس چیره دست و منتقد اجتماعی همچنان الهامبخش نسلهای جدیدی از هنرمندان است. در سال ۱۹۸۶ جایزه دستاورد زندگی مؤسسه فیلم آمریکا به پاس کمک هایش در صنعت فیلم به او اهدا شد.
وایلدر در داستان سرایی بصری استاد بود و اغلب از زوایای دوربین و نورپردازی خلاقانه برای بهبود حال و هوا و لحن فیلم هایش استفاده می کرد. او همچنین به خاطر استفاده نوآورانهاش از صدا و موسیقی شهرت داشت که از آن در فیلمهایی مانند «بلوار غروب» و «آپارتمان» استفاده کرد.
وایلدر علاوه بر کار خود به عنوان فیلمساز، مربی اختصاصی فیلمسازان جوان نیز بود. او به دلیل سخاوت و تمایل خود برای کمک به نویسندگان و کارگردانان مشتاق برای شروع کار خود در صنعت شناخته شده بود.
فیلمهای وایلدر اغلب به موضوعات بحثانگیز مانند خیانت، اعتیاد به الکل و بیماریهای روانی میپردازد. او یک داستانسرای نترس بود که از ریسک کردن و جابهجایی مرزها نمیترسید، و فیلمهایش امروز مانند زمانی که برای اولین بار اکران شدند مرتبط هستند.
وایلدر از مخالفان سرسخت سانسور در هالیوود بود و به طور خستگی ناپذیری برای حفظ یکپارچگی هنری فیلم هایش مبارزه کرد. او اغلب بر سر محتوای فیلمهایش با مدیران استودیو و سانسورچیها درگیر میشد و بهخاطر تاکتیکهای هوشمندانهاش برای دور زدن مخالفتهایشان معروف بود.
وایلدر علیرغم شهرتش به عنوان یک بدبین، عشق عمیقی به انسانیت و درک عمیقی از طبیعت انسان داشت. فیلمهای او اغلب پیچیدگیهای روابط انسانی را بررسی میکردند و او استعدادی برای به تصویر کشیدن طنز و تراژدی زندگی روزمره داشت.
به طور کلی، بیلی وایلدر یک رویاپرداز واقعی بود که تاثیرش بر صنعت فیلم قابل اغراق نیست. فیلمهای او کلاسیکهای جاودانهای هستند که همچنان مخاطبان را در سراسر جهان مجذوب و الهامبخش میکنند و میراث او بهعنوان یک داستاننویس چیره دست و منتقد اجتماعی تا به امروز زنده است.
وایلدر در هنر فیلمنامه نویسی استاد بود و فیلمنامه های او هنوز جزو بهترین های تاریخ هالیوود محسوب می شوند. او به خاطر دیالوگ های تند، پیچش های داستانی هوشمندانه و شخصیت های خوب ترسیم شده اش شناخته می شد و فیلمنامه های او اغلب به عنوان نمونه هایی از داستان سرایی عالی ذکر می شد.
فیلمهای وایلدر اغلب دارای شخصیتهای زن مستقل و قوی بودند که از نقشهای جنسیتی سنتی سرپیچی میکردند. بازیگرانی مانند گلوریا سوانسون در “سانست بلوار”، شرلی مک لین در “آپارتمان” و مرلین مونرو در “بعضی ها داغ را دوست دارند” برخی از به یاد ماندنی ترین بازی های دوران حرفه ای خود را در فیلم های وایلدر ارائه دادند.
وایلدر علاوه بر کار خود به عنوان کارگردان و فیلمنامه نویس، تهیه کننده ماهری نیز بود. او شرکت تولید Mirisch Corporation را با تهیه کنندگان دیگر والتر میریش و هارولد میریش تأسیس کرد و این شرکت مسئول تولید بسیاری از فیلم های کلاسیک دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بود.
وایلدر یک عاشق واقعی فیلم بود که به همان اندازه که عاشق ساختن آنها بود عاشق تماشای فیلم بود. او یکی از شرکت کنندگان دائمی جشنواره ها و نمایش های فیلم بود و اغلب از تأثیر خود برای تبلیغ آثار فیلمسازان جدید استفاده می کرد.
وایلدر یک اسطوره واقعی هالیوود بود و تأثیر او را می توان در آثار فیلمسازان بی شماری که راه او را دنبال کردند، مشاهده کرد. او استاد هنر خود بود که اثری پاک نشدنی در صنعت فیلم بر جای گذاشت و میراث او به عنوان یکی از بزرگترین فیلمسازان تمام دوران همچنان مورد تجلیل و مطالعه قرار می گیرد.
وایلدر یک چند زبانی بود که به چندین زبان از جمله آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی به راحتی صحبت می کرد. او اغلب هنگام کار بر روی تولیدات مشترک بین المللی از مهارت های زبانی خود به نفع خود استفاده می کرد.
وایلدر یک داستان نویس با استعداد بود که به دلیل توانایی اش در ایجاد تعادل بین طنز و حماقت در فیلم هایش شناخته شده بود. او در یافتن انسانیت حتی در بدبینترین شخصیتها مهارت داشت و فیلمهایش اغلب کیفیت تلخ و شیرینی داشتند که در بین تماشاگران طنینانداز میشد.
وایلدر یک طرفدار مادام العمر بیسبال بود که اغلب در فیلم هایش به این ورزش اشاره می کرد. در فیلم The Fortune Cookie، شخصیت جک لمون یک فیلمبردار است که در حین بازی فوتبال مجروح می شود، اما وایلدر در ابتدا می خواست که او در جریان بازی بیسبال مجروح شود. این تغییر به دلیل نگرانی از عدم محبوبیت کافی بیسبال در اروپا ایجاد شد.
وایلدر از مدافعان سرسخت متمم اول قانون اساسی و از مخالفان سرسخت لیست سیاه هالیوود در دوران مک کارتی بود. او از تریبون خود برای صحبت علیه بیعدالتیهای آن دوران استفاده کرد و به تضمین کار برای چندین نویسنده و بازیگر در لیست سیاه کمک کرد.
فیلمهای وایلدر زمانی که برای اولین بار اکران شدند اغلب بحثبرانگیز بودند، اما از آن زمان بهعنوان یکی از بهترین آثار سینما شناخته میشوند. تاثیر او بر صنعت فیلم را نمی توان اغراق کرد و میراث او به عنوان یک رویاپرداز واقعی همچنان الهام بخش نسل های جدید فیلمسازان است.
در مجموع، بیلی وایلدر نماد واقعی صنعت فیلم بود، استادی در هنر خود که اثری پاک نشدنی در سینما بر جای گذاشت. فیلمهای او امروز مانند زمانی که برای اولین بار اکران شدند مرتبط و سرگرمکننده باقی ماندهاند و میراث او بهعنوان یکی از بزرگترین فیلمسازان تمام دوران امن است.
وایلدر استاد کمدی «اسکروبال» بود، ژانری که در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ محبوبیت داشت و با طنز مسخرهآمیز و دیالوگهای تند آتش مشخص میشد. برخی از معروفترین کمدیهای اسکروبالی او عبارتند از: The Major and the Minor و «Ball of Fire» (۱۹۴۱).
وایلدر یک فیلمساز پرکار بود که در طول دوران حرفه ای خود بیش از ۲۵ فیلم سینمایی را کارگردانی کرد. او همچنین به خاطر کار در تلویزیون، کارگردانی چندین قسمت از مجموعه محبوب گلچین «آلفرد هیچکاک ارائه میکند» در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شهرت داشت.
وایلدر به خاطر عشقش به سیگار معروف بود و به ندرت بدون سیگار دیده می شد. او اغلب سر صحنه فیلمبرداری سیگار می کشید و به استفاده از دود سیگار برای بهبود حال و هوای فیلم هایش معروف بود.
وایلدر یک نماد واقعی هالیوود بود که با برخی از بزرگترین ستارگان آن دوران همکاری داشت. او با بازیگرانی مانند جیمز کاگنی، همفری بوگارت و آدری هپبورن دوست بود و اغلب دوستانش را در فیلمهایش انتخاب میکرد.
فیلمهای وایلدر در طول این سالها با جوایز و افتخارات متعددی مفتخر شدهاند. او در طول دوران حرفهای خود شش جایزه اسکار از جمله دو جایزه بهترین کارگردانی و یکی برای بهترین فیلمنامه را دریافت کرد. او همچنین در سال ۱۹۸۵ با دریافت جایزه یک عمر دستاورد از انجمن کارگردانان آمریکا مفتخر شد.
به طور کلی، بیلی وایلدر یک مبتکر و پیشگام واقعی صنعت فیلم بود، استاد هنر خود که مرزهای ممکن را در صفحه نمایش جابجا کرد. فیلمهای او همچنان به الهام بخشیدن و سرگرم کردن مخاطبان ادامه میدهند و میراث او به عنوان یکی از بزرگترین فیلمسازان تمام دوران جایگاهی والا دارد.