سنترسینماپرس : در روند آمادهکردن نقشهباستانشناسی منطقهرودبار استان گیلان، تپهای در شمال دهکده ای کوچک در درهی گوهر رود کشف شد که از نظر تاریخ و هنر گذشتهی ایران اهمیت ویژهای دارد. این تپه آثار ارزندهی قبرستان فرمانروایان و سرداران قومهایی را در خود پنهان داشته است که در سالهای پایانی هزارهی دوم تا سالهای آغازین هزارهی یکم پیش از میلاد در شمال ایران فرمانروایی میکردهاند. این تپه، که امروزه با نام «تپهمارلیک» شناخته میشود، از میانهی پاییز ۱۳۴۰ تا پایان پاییز ۱۳۴۱ به سرپرستی «دکتر عزت الله نگهبان» کندوکاو شد و ۵۳ آرامگاه در آن کشف شد که هر کدام از آنها از آثار ارزندهی هنری پر بود.
آرامگاههای کشف شده در کندوکاو گورستانهای فرمانروایان مارلیک، با وجودی که بنابر قدرت و اهمیت و ثروت صاحبان خود از نظر ساختمان و اشیاء درون آنها، با هم تفاوت داشتند، اما همگی نشاندهنده باورها و اندیشههای قومهای گذشته آنجا درباره زندگی پس از مرگ است. همچنین سندهای ارزندهای در زمینهپیشرفت هنر و صنعت ایران در گذشته است که امروزه بررسی آنها کمک شایانی به روشن شدن گوشههای تاریک تاریخ کشور میکند. جام «افسانه زندگی» یکی از این آثار ارزنده است که نشان میدهد چگونه یک هنرمند باستانی کوشش کرده است داستانی را در چند صحنهی از آغاز تا پایان بر دیوارهی یک جام طلایی به نمایش بگذارد.
«جام افسانهزندگی تپه باستانی مارلیک»حدود ۲۰سانتیمتر بلندی و ۱۴سانتیمتر پهنای دهانه دارد و از یکی از آرامگاههای بخش شمالی تپه به دست آمده است. این جام تا اندازهی زیادی از زر ناب درست شده است و نرمی ویژهای دارد. بخش لبهی جام به صورت مفتول درآمده و سختی بیشتری به لبهی جام داده است. نقشهای روی جام که برجسته و از سطح جام بیرون زدهاند، در چهار ردیف سازمانیافتهاند و روی هم یک مفهوم را بیان میکند که در گرداگرد جام چند بار آمده است.
ردیف نخست(پایینترین ردیف) نخستین مرحلهی زندگی بز جوانی را نشان میدهد که تازه از مادر زاده شده است و از پستان مادر شیر میخورد. مادر سر خود را برگدانده و در حال نوازش پشت بزغاله است. این صحنه نشان میدهد که هنرمند بهخوبی از وضعیت رشد و نمو جانوران آگاه بوده است، زیرا در سر بزغاله فقط گوش را نمایش داده و چون شاخها هنوز نروییدهاند، آنها را نکشیده است. او ماهیچههای پاها و دستها را با خطهای ساده نمایش داده و موهای بدن مادر و بزغاله را با خطهای نقطهچین جناقی موازی کشیده است.
ردیف دوم که بالای ردیف پیشین است، به شیوهی تقارندار بز نوجوانی را نشان میدهد که در حال بالا رفتن از درخت است. در اینجا بز از مرحلهی کودکی گذشته است و به جای شیر نوشیدن از پستان مادر، از درخت برگ میخورد. شگفتانگیز است که هنرمند برای نشان دادن سن جانور شاخها را راست و نه خمیده بر سر او کشیده است و روی شاخ دو گره یا خط گذاشته که نشانهی دو سال از زندگی آن است. دم بز جوان نخست به بالا و سپس با یک زاویهی تند به سوی زمین کشیده شده است و نشاندهنده بزرگشدن جانور نسبت به حالت و سن جانور در ردیف یکم است.
ردیف سوم نقش گرازی در حال رفتن است. سر جانور به جلو کشیده شده و به نظر میآید در حال حمله است. این نقش نیز مانند نقشهای دیگر در گرداگرد جام چند بار آمده است. موهای جانور با نوارهای افقی خطهای جناغی موازی و یال خشن پشت گردن و ادامهی آن روی پیشانی با خطهای کوچک راست و موازی نمایش داده شده است. گوشهای جانور، نوکتیز و به سوی پشت و چشمها بیضی کشیده شده است. دندانهای نیش، پوزه و ماهیچههای دست و پا با خطهای ساده و بسیار متناسب نمایش داده شده است. این صحنه نمایانگر مرحله سوم داستان است و نشان میدهد که زندگی بز در خطر افتاده است.
ردیف چهارم(بالاترین ردیف) صحنهای است که مرحلهی پایانی زندگی بز را نمایش میدهد و پیکر کشته شده بز را نشان میدهد که لاشخورها در حال خوردن آن هستند. بز دیگر به صورت جانور جوانی نشان داده نشده است و روی شاخهای بلند و خمیده او یازده گره یا خط دیده میشود که نشان دهنده شمار سالهای زندگی آن است. بنابراین، جانور در یازدهسالگی با یورش گراز کشته شده است. لاشه بز کوهی در حالت درازکشیده بر پشت روی زمین است. سطح بدن با خطهای نقطهچین پوشیده شده است که نشاندهنده موهای بدن است.
از شگفتیهای صحنه چهارم این است که نگارگر کوشش کرده است به این صحنه عمق ببخشد و به عبارت دیگر صحنهای سهبعدی پدید آورد. از این رو، لاشخورهایی که در حال خوردن پیکر جانور هستند بسیار بزرگ وآنهایی که در حال پرواز هستند کوچکتر نمایش داده شدهاند. بالهای لاشخورها به چهار ردیف بخش شده که سه ردیف آن کوچک و ردیف چهارم بزرگتر است. هر پر بال یک مثلث دراز در میانه دارد که نشاندهندهی بخش سخت پر است و در دو سوی آن بخش نرم پر به صورت خطهای جناغی موازی نمایش داده شده است. پرهای گردن و پاها به مانند فلسهای ماهی روی هم جای گرفتهاند.
در میانهی صحنه چهارم جانور کوچکی نزدیک چیزی مانند یک درخت کوچک دیده میشود که به نظر میرسد جنین یا میمون باشد. اگر آن را جنین بدانیم، میتوان چنین نتیجه گرفت که هنرمند میخواسته پیوستگی زندگی و مرگ را از زادروز تا روز مرگ و سپس زندگی دوباره نمایش دهد. در حالت دوم، میتوان گفت که هنرمند از افسانههای کهن هند و ایران الهامگرفته و داستان زندگانی جنگل و جانوران را برای عبرت انسان روی جام به نمایش گذاشته است و میمون نمایندهی جانور باهوش و زیرک است که در بیشتر چنین داستانهایی، از جمله در داستانهای کلیله و دمنه، دیده میشود.
جام افسانهی زندگی تپه باستانی مارلیک نه فقط از نظر این که نخستین نمونه از داستان تصویری است، اهمیت دارد، بلکه یکی از شاهکارهای هنری جهان باستان است که مانند آن کم پیدا میشود. سازندهی این اثر از فن پیشرفتهی فلزکاری آگاه بوده و از آن به زیباترین شیوه درساختن این جام بهره گرفته است. باریکبینی او در ساختن این جام بسیار شگفتانگیز است. او کوشیده است حالت طبیعی و عادی حرکتهای جانور را آن گونه که در طبیعت است، نمایش دهد و فراوردهی دستان چابک و هنرمند او بهخوبی نشان میدهد که از نظر آگاهی و آشنایی با طبیعت در سطح بالایی بوده است.
اقوام ساکن تپه مارلیک، مردگانشان را با لباس رسمى و تزئینات کامل روى تخته سنگ و به پهلو قرار مىدادهاند. در این حالت زانوها اندکى خمیده میشدند. همراه مردگان، ظروف تشریفات مذهبى، مجسمهها، زیورآلات، اسلحه، ابزار و ادوات، ظروف و ادوات آشپزخانه، مدل و نمونه ادوات مختلف و اسباببازى کودکان دفن مىشد. این امر نمایانگر هویت و حرفه صاحب آرامگاه و عقاید مذهبى اقوام ساکن در محل بود.
به جز این اشیا، آثار و ادوات جنگى از جنس مفرغ مانند: خنجر، پیکان، سرنیزه و نیز وسایل تزئینى مانند: گوش پاککن، ناخن پاککن، گوشواره، دستبند، گردنبند، پیشانىبند، موبند، سنجاق سر و همچنین ادوات و وسایل مورداستفاده نظیر ظروف، دوک نخ ریسی، دیگ، ملاقه، سیخ کباب، ظروف سفالین، پیکرکها و مجسمههاى سفالین و فلزى در منطقه مارلیک یافت شدهاند. وسایل رزمى مانند: خنجر، شمشیر، سرنیزه، سرگرز، مچبند، بازوبند رزمی و تیردان مفرغى بیانگر جنگجو بودن این اقوام است.
گفتنی است که دکتر عزت الله نگهبان، پدر باستانشناسی ایران در اهواز به دنیا آمد و کارشناسی باستانشناسی را در دانشگاه تهران گذراند. سپس به بنیاد شرقشناسی دانشگاه شیکاگو وارد شد و درجهی کارشناسی ارشد باستانشناسی را دریافت کرد. او به خاطر پژوهشهای بسیار باستانشناسی، به ویژه در منطقهی گیلان، و بنیانگذاری موسسهی باستانشناسی دانشگاه تهران، دکترای افتخاری را از دانشگاه تهران دریافت کرد. از او چند کتاب و بیش از هفتاد مقالهی پژوهشی به جای مانده است.