به گزارش سنترسینماپرس ؛ مستند بلند «مشق امشب» ساخته اشکان نجاتی و مهران نعمت اللهی، اولین نمایش جهانی خود را در معتبرترین جشنواره جهانی مستند جهان «ایدفا» تجربه کرد. دبورا یانگ منتقد هالیوود ریپورتر و ورایتی پس از اولین نمایش جهانی فیلم مستند «مشق امشب» در نقدی که بر این فیلم نوشته، آن را مورد تحسین قرار داده است.
دبورا یانگ در مطلب خود نوشته است:
فیلم «مشق شب» (۱۹۸۹) ساخته عباس کیارستمی در مستند «مشق امشب» به طرز خلاقانهای به روزرسانی شده که در به تصویر کشیدن دانش آموزان ایرانی به همان اندازه شادی آور و غم انگیز است.
مستندی که بتواند در ۷۸ دقیقه،د ائما شما را بی اختیار بخنداند و غرق در احساسات کند ارزش تجلیل را دارد. در فیلم «مشق امشب» که برای اولین بار در IDFA به نمایش درآمد، اشکان نجاتی و مهران نعمت اللهی کارگردانان مشترک، با دانشآموزان هفت تا هشت ساله مصاحبه میکنند. با همان سوالاتی که عباس کیارستمی کارگردان فقید ایرانی در شاهکارش «مشق شب» از دکان پرسیده بود. اما پاسخهایی که از بچههای امروزی دریافت میکنند ، کاملاً متفاوت است.
الگو گرفتن از فیلم اصلی به بافت فیلم کمک میکند اما نیت اصلی هر چه که بوده، نجاتی و نعمتاللهی شکاف طبقاتی خیرهکننده در ایران را در فیلمی که هوشمندانه ساخته شده برملا میکنند که نشاندهنده فاصلهای است که جامعه ایران در ۳۲ سال گذشته طی کرده است.
یک ماشین مدرن در خیابانی مدرن ظاهر می شود که پسری را جلوی مدرسه اش پیاده می کند و تصاویر حامد فرشته حکمت واضح و پر از رنگ های دلپذیر می شود. سپس یک پسر بچه هفت یا هشت ساله در مقابل پس زمینه سبز تیره استودیویی خنثی نشسته و با دوربینی نامرئی صحبت می کند. شخصی از او میپرسد «مشق شب چیست؟» او فکر می کند و در عدم اطمینان به خود می پیچد، تااینکه به طرز طنز آمیزی اعتراف می کند: «من واقعا نمی دانم!»
صدای همان شخص به گوش می رسد که از بچه های دیگر سوال می کند و آنها می گویند که کمتر از نیم ساعت را صرف انجام تکالیف خود می کنند. مدیر تأیید می کند، از آنجایی که امروزه والدین زمان کمی برای اختصاص دادن به فرزندان خود دارند،«تکلیف در مدرسه انجام می شود». به نظر می رسد که بچه ها فقط همان چیزها را یاد می گیرند.
بچه ها یکی از دیگری بامزه تر هستند و همه آنها در حالی که ناخودآگاه به دوربین لبخند می زنند، به نظر می رسد گویا به خوبی ازقبل سازماندهی شده اند. یکی دیگر از سوالات کیارستمی پرسیده می شود: آیا شما را به خاطر نمره بد تنبیه می کنند؟ آنها نمی دانند مجازات چیست. پدران آنها ثروتمند هستند،آنها به کشورهای خارجی سفر کرده اند فراتر از تعدادی که نامشان را به یاد آورند. آنها هزاران اسباب بازی در خانه دارند. آنها نمی دانند فقر یعنی چه. وقتی یکی از پسرها شروع به لیست کردن ماشین های اسپورت پدرش می کند، تعداد زیاد می شود.
سپس دانش آموزان دیگری در قاب تصویر ظاهر می شوند. صورتهایشان علامتدار و زخمی است، موهایشان بهشدت کوتاه شده، ولباسهایشان سایز نامناسبی دارد. چشمانشان جدی و پیرتر از سن و سالشان بنظر می رسد. آنها تعریف خاص خود از تکالیف را دارند: فروش زیورالات یا نواختن دایره در خیابان بعد از مدرسه، فرار از دست پلیس و ماموران خدمات اجتماعی، واگذاری درآمد ناچیز ۱ تا ۴ دلاری خود به والدین بی سواد خود. آنها می دانند مجازات یعنی چه. این کودکان در مقایسه با کودکان خندانی که با اعتماد به دوربین داستان می گویند، در جهان متفاوتی زندگی میکنند.
با تدوین فوقالعاده وحید گلستان، بدون وجود لحظهای کسلکننده، این دو جهان روی قاب تصویر به طور متناوب به نمایش گذاشته میشوند. او با زمان بندی مناسب همراه با طنز، با حرکت از یک کودک شایان ستایش به دیگری، سلسله ای از عبارات و پاسخ های خنده دار را ارایه میدهد.
وقتی از دختر کوچک با لباس مدرسه، خواسته میشود داستانی تعریف کند، به روایتی از یک خانواده آدمخوار در صحنه سقوط هواپیما می پردازد که پایانی قابل تامل دارد. هنگامی که او این داستان وحشتناک را تمام می کند، گروه فیلمبرداری میخکوب شده اند و نمی دانند چگونه باید پاسخ دهند، سپس در حالی که چشمان دختر کوچک می درخشد، تشویق می شود.
در آن سوی شکاف طبقاتی، کودکان فریبنده مسیر را به سوی نگاه اجمالی به زندگی های دشوار سوق میدهند.
پسری توجه و همدردی ما را به خود جلب می کند که به هر سؤالی طوری فکر می کند که انگار زندگی اش به آن بستگی دارد. اینجا هیچ چیز پر زرق و برقی نیست، بدون اسباببازی یا سفر گران قیمت. او برای زنده نگه داشتن خانوادهاش تلاش میکند، و واضح است که چقدر به آنها وابسته است زمانی که با صدایی لرزان میگوید که میخواهد برای همیشه پدر و مادرش زنده بمانند.
او در مترو با دختری آشنا شده که دستفروش خیابان دیگری بود، اما این تجربه با ارزش تر از آن بود که در موردش صحبت کند. وقتی از او پرسیدند که آیا پسرش را برای کار در خیابان می فرستد، او سرش را تکان می دهد که نه.
این تعارض دنیاها به زیبایی به اندازه ای ساده و بی آلایش عکاسی و فیلمبرداری شده است که تماشای آن برای بیننده لذت بخش است. مانند زوایای بسته دوربین روی دستان دختری که در حال نواختن گیتار است، یا بیان غنی یک چهره خردسال. در صحنههای پایانی، فیلمبردار اصلی فیلم کیارستمی را میبینیم که در خیابان های تهران به دنبال مدرسه ای است که «مشق شب» در آن فیلمبرداری شده بود اما جامعه عوض شده است.
دبورا یانگ نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی مقیم رم است. او که از کالج ولزلی و برنامه مطالعات سینمای دانشگاه نیویورک فارغ التحصیل شد، برای نوشتن پایان نامه دکترا در مورد سینمای ایتالیا به ایتالیا رفت، اما در عوض به صنعت فیلم محلی گرایش پیدا کرد. او در سال ۱۹۸۰ شروع به نقد فیلم برای ورایتی کرد.
«مشق امشب» به کارگردانی اشکان نجاتی و مهران نعمت اللهی با نگاهی به فیلم «مشق شب» یکی از فیلمهای ماندگار عباس کیارستمی، لایههای پنهان مسائل آموزشی و پرورشی دانشآموزان ایران را به تصویر میکشد که از نگاه جامعه به دور مانده است. در خلاصه این فیلم آمده است: «مدرسه به درد نمی خوره.. »
عرضه و پخش بین المللی فیلم «مشق امشب» به عهده محمد اطبایی (مستقل های ایرانی) است. فهرست عوامل «مشق امشب» عبارت است از: طراح و کارگردان: اشکان نجاتی و مهران نعمت اللهی، مدیر فیلمبرداری: حامد فرشته حکمت، صدابردار: فرید پیرایش، صداگذار: سیدرضا گدازگر، تدوین: وحید گلستان، دستیار تدوین: مطهره روحی نیا، مدیر تولید: منصور غلامی، طراح تیتراژ: کورش پارسانژاد، دستیار اجرایی تیتراژ: محمد مهرانفر، برنامه ریز: مرجان پروین حسینی، منشی صحنه: مهسا معارف خواه، اصلاح رنگ و نور : فربد جلالی، ساخت تیزر: ماهک منصوریان، عکاس: غلامرضا بهرامی، الناز افتخاری و زهره لطفی، طراح سایت: ایمان نعمت اللهی، مترجم: صنم کلانتری، زیرنویس: پوریا صدر، مدیر تدارکات: حسین کریمی، طراح پوستر: سیدجعفر ذهنی، طراح عنوان فیلم: سعید سلیمی، اجرای نوشته عنوان: ماهان خوشیار، روابط عمومی: آزاده فضلی، تهیه کننده: اشکان نجاتی و مهران نعمت اللهی، پخش بینالملل: محمد اطبایی.