مارتین اسکورسیزی اغلب به عنوان یکی از بهترین کارگردانان تمام دوران نام برده میشود، اما گاهی اوقات فیلمهای محبوب او ممکن است به شما این تصور اشتباه را بدهد که او به اندازهی کافی به همهی ژانرها توجه نمیکند، در حالی که در واقع، او مردی است که فیلمهایی بسیار متنوع مانند «هوگو» (Hugo) و «عصر معصومیت» (The Age of Innocence) و «آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند» (Alice Doesn’t Live Here Anymore) ساخته است. با این حال، این یک حقیقت است که ژانر جنایی چیزی است که اسکورسیزی اغلب به آن بازمیگردد و او نه فقط جنایتهای سازمان یافته یا اوباش، بلکه به طبیعت خشن انسانها و پیامدهای اغلب غمانگیز آن علاقهمند است.
از اسکورسیزی در مورد زندگی در جنایت نقل شده است که: «خب، این نوع زندگی پر زرق و برق و جذاب است، اینطور نیست؟ جوان و احمق بودن در ابتدا جذاب است، که بسیاری از مردم هم چنین هستند. من که این طور بودم.» اسکورسیزی همیشه سعی میکند در فیلمهای مختلف جنبههای متفاوت زندگی جنایی را به نمایش بگذارد و همیشه در این امر موفق است.
اکنون، نیازی به صحبت بیشتر در مورد آن نیست، زیرا اگر این مطلب را میخوانید، بدیهی است که میدانید او چقدر در این کار عالی است. با توجه به اینکه او برخی از بهترین فیلمهای این ژانر را ساخته است، ارزش این را دارد که به ده مورد از بیشمار فیلم محبوب او نگاهی بیاندازیم. این مرد در کل یک فیلمساز از خود گذشته است. ده فیلمی که در ادامه معرفی کردیم نشان میدهد که او چه سلیقهی متنوعی دارد.
۱. کانزاس سیتی (Kansas City)
- کارگردان: رابرت آلتمن
- بازیگران: درموت مولرونی، مایکل مورفی، بروک اسمیث
- محصول: ۱۹۹۶
- امتیاز متاکریتیک: ۵۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
اگر بحث بر سر تنوع باشد، رابرت آلتمن نیز باید مورد توجه قرار گیرد. این مرد ژانرهای مختلف و زیادی را با سبک و نگاه خودش ارائه کرد. اگر از کلمات خود اسکورسیزی استفاده کنیم، آلتمن «حساسیت و بینش هنری منحصر به فرد آمریکایی» داشت.
در این فیلم او نژادپرستی، قدرت، فساد، بازیهای سیاسی و بسیاری چیزهای دیگر در کانزاس دههی ۳۰ را از طریق داستانی از آدمرباییها که به گفتهی او «یک داستان واقعی» است، بررسی میکند. نه لزوما خود داستان، بلکه «آدمرباییها در آن زمان رایج بود، بهویژه ربودن زنان».
داستان سادهتر از بسیاری از فیلمهای آلتمن است، اما با این حال، در باکسآفیس شکست خورد. شاید به این دلیل که به اندازهی کافی لحن سریعی نداشت یا مشکلات توزیع و بازاریابی مطرح بود، اما این فیلمی است که شایستهی توجه بیشتر است. تعدادی تصاویر گانگستری دههی ۳۰ وجود دارد که شاید همان چیزی است که اسکورسیزی را به فیلم جذب کرده است.
آلتمن داستان اصلی دو زن را داشت که سالها قبل از فیلم درگیر آدمربایی بودند، بنابراین همیشه اشتیاق به تصویر کشیده این پروژه در او وجود داشت، اما فیلم به دلیل موسیقی متن جاز خود نیز متمایز است. اجراها نیز عالی هستند و در واقع بسیار خندهدار است. همه در نقش خود میدرخشند، اما نکتهی برجسته مهارتی است که داستان را جذاب میکند. تدوین نیز مستحق توجه و تحسین است.
۲. فولاد آبی (Blue Steel)
- کارگردان: کاترین بیگلو
- بازیگران: جیمی لی کورتیس، ران سیلور، کلنسی براون
- محصول: ۱۹۹۰
- امتیاز متاکریتیک: ۵۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۷ از ۱۰
کاترین بیگلو نام اسکورسیزی را در میان کارگردانهای الهامبخش خود آورد و اسکورسیزی نیز به نوبهی خود گفت که او از طرفداران پر و پا قرص آثار کاترین در طول این سالها بوده و بهویژه نسیت به «فولاد آبی» توجه بیشتری نشان داده است. خیلی چیزها در این فیلم اتفاق میافتد. این فیلم دربارهی یک پلیس زن جوان است که در اولین ماموریتش برای دفاع از خود یک سارق را میکشد اما سپس اسلحهی سارق ناپدید میشود.
سپس او متهم به قتل یک مرد غیر مسلح میشود. علاوه بر این، او باید با گستاخی همکارانش و انزوای خود در زندگی در شهری بزرگ دست و پنجه نرم کند. در یکی از این روزها او عاشق یک دلال سهام میشود که به نظر میرسد روانی است، اما این جیمی لی کرتیس است که نقش اصلی را بازی میکند و ما میدانیم که او به هر حال در مبارزه با بدجنسهای فیلمهای قبلیاش خوب ظاهر شده است.
این فیلم فوقالعاده است، اما اگر عاشق فیلمهای مهیج سایکوسکشوال دههی ۸۰ مانند «جذابیت مرگبار» (Fatal Attraction) باشید، فوقالعاده زضایتبخش است. بازیگران به رهبری کرتیس واقعا فوقالعاده هستند و کارگردانی بیگلو بسیار خوب است. «فولاد آبی» فیلمی است که در زمان خودش بسیار خوب عمل کرده است.
۳. دهشتزده (Blood Simple)
- کارگردان: برادران کوئن
- بازیگران: جان گتز، فرانسیس مکدورمند، هالی هانتر
- محصول: ۱۹۸۵
- امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
بری سوننفیلد، فیلمبردار سینما میگوید: «ما دربارهی استخدام اسکورسیزی برای بازی در نقش دن هدایا صحبت کردیم، اما نگران بودیم که هر وقت تصمیم میگیریم دوربین را جایی بگذاریم، اسکورسیزی سرش را به علامت نه تکان دهد. اسکورسیزی یکی دیگر از تاثیرات بزرگی بود که شما با دیدن «خیابانهای پایین شهر» (Mean Streets) میگرفتید و کار او با دوربین که در آن فیلم انجام میدهد آنقدر پر رنگ و مهم است که مستقل از شخصیتها نکتهی تاثیزگذار فیلم به حساب میآید.»
با وجود این، اسکورسیزی همان طور که معمولا فیلمهای برادران کوئن را دوست دارد، این فیلم را هم دوست داشت و حتی «فارگو» (Fargo) را در فهرست بهترین فیلمهای دههاش قرار داد. اگرچه این اولین فیلم کوئنها بود، اما سبک منحصر به فرد آنها تقریبا با تمام جزئیات ممکن در فیلم مشهود است.
شخصیتهای غنی و بدیع، تاثیر ژانرهای مختلف بر خط داستان، حرکات برجستهی دوربین و نورپردازی، روش منحصر به فرد برای ایجاد تعلیق و انتخاب بازیگران مناسب برای قسمتهای مناسب، به خصوص ام امت والش در احتمالا بهترین بازی حرفهایاش و فرانسیس مک دورمند در اولین فیلم بلند خود نیز حضور چشمگیری دارند.
۴. کلاکرز (Clockers)
- کارگردان: اسپایک لی
- بازیگران: اسپایک لی، دلروی لیندو، مخی فایفر
- محصول: ۱۹۹۵
- امتیاز متاکریتیک: ۷۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
فروشندهی مواد مخدر آفریقایی-آمریکایی رونالد «استرایک» دانهام (با بازی مخی فایفر) زندگی منظمی در نیویورک دارد. تجارت او به خوبی پیش میرود و خیابان مملو از جنایت خانهی او است. یک روز برادر ویکتور (با بازی آیزایا واشینتون) مظنون به قتل میشود.
دو افسر پلیس روکو کلاین (با بازی هاروی کایتل) و لری مازیلی (با بازی جان تورتورو) وظیفهی بررسی جنایت را بر عهده دارند و آنها در مورد اعتراف ویکتور تردید دارند. در حالی که استرایک متوجه چیزهایی میشود که در مورد زندگی مملو از جنایت نمیدانست.
مارتین اسکورسیزی و اسپایک لی دوستان خوبی هستند و «کلاکرز» یکی از اسکورسیزیترین فیلمهای اسپایک است. جای تعجب نیست زیرا قرار بود مارتی خود آن را کارگردانی کند، اما در عوض او «کازینو» (Casino) را ساخت، و تنها به عنوان تهیه کنندهی اجرایی در فیلمی که همکار همیشگی او هاروی کایتل در آن نقشآفرینی میکرد و بر اساس رمان «رنگ پول» (The Color of Money) نوشتهی ریچارد پرایس، نقش داشت.
در حالی که مطمئنا، دیدن چرخش خود اسکورسیزی در داستان جالب خواهد بود، اسپایک در کل کار تحسین برانگیزی انجام میدهد و وقتی فیلم را تماشا میکنید، به راحتی میتوانید ببینید که چگونه مجموعهی «وایر» (The Wire) از این کتاب الهام گرفته است.
۵. مراسم (La Cérémonie)
- کارگردان: کلود شابرول
- بازیگران: ایزابل هوپر، ساندرین بونر، ژاکلین بیست
- محصول: ۱۹۹۵
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
سوفی (با بازی ساندرین بونر) به عنوان خدمتکار در خانوادهی ثروتمند للیور مستقر شده است. او با خونسردی، وظایف محوله را در حد رضایت کارفرما انجام میدهد. او هوشمندانه این واقعیت را پنهان میکند که بیسواد است. وقتی او با جین (با بازی ایزابل هوپر) آشنا میشود، همه چیز تغییر میکند.
این فیلم به شدت بازتاب ماجرای خواهران کریستین و لئا پاپن است که به عنوان خدمتکار به جرم قتل همسر و دختر کارفرمای خود در لومان فرانسه در ۲ فوریه ۱۹۳۳ محکوم شدند. این قتل تاثیر قابل توجهی بر روشنفکران فرانسوی گذاشت. برخی سمبل مبارزهی طبقاتی میدانستند. همچنین الهامبخش نمایشنامهی «خدمتکاران» (The Maids) اثر ژان ژنه بود.
فیلم تماشایی است همانطور که میتوانید از کلود شابرول بزرگ و فقید انتظار داشته باشید که چنین زیرمتن غنی را در هر حرکتی که شخصیتها انجام میدهند ارائه دهد. این فیلم به عنوان یک مطالعهی شخصیت و یک فیلم پر از تعلیق و یک تفسیر اجتماعی عمل میکند. تا جایی متوجه نمیشوید که در این فیلم چه اتفاقی میافتد یا به کجا میرود، اما تک تک پلانها در اینجا به آنچه در پایان در انتظار ما است وفادار میماند و تنها زمانی که تمام میشود، متوجه میشوید که شاهد تمام اتفاقات بودهاید.
این یک فیلم تکان دهنده است اما نه برای شوک وارد کردن، بلکه موضوعاتی مانند غبطه، حسادت، فاصلهی طبقاتی و موضوعات دیگر را عمیقا بررسی میکند. گاردین آن را در فهرست «۲۵ فیلم برتر جنایی تمام دوران» خود قرار داد.
۶. حمله به کلانتری ۱۳ (Assault on Precinct 13)
- کارگردان: جان کارپنتر
- بازیگران: آیوستین استوکر، داروین جاستون، لاری زیمر
- محصول: ۱۹۷۶
- امتیاز متاکریتیک: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
شاید ندانید که مارتین اسکورسیزی هم یکی از طرفداران پر و پا قرص ژانر ترسناک است، و جای تعجب نیست، او همچنین از طرفداران جان کارپنتر است که او را «یک کارگردان خوب آمریکایی» مینامد. و این فقط فیلمهای ترسناک او نیستند، او ظاهرا از فیلم جنایی کارپنتر با نام «حمله به کلانتری ۱۳» نیز لذت برده است. صحنهی معروف این فیلم؛ قتل دختر کوچک با بستنی قیفی، برای مارتین یکی از سکانسهای «کاملا شگفتانگیز» کارپنتر است.
کارپنتر همیشه دوست داشت یک وسترن بسازد، این یکی از دلایلی بود که او به سمت فیلمسازی آمد، اما هرگز آن را نساخته بود، با این حال در بسیاری از فیلمهای او میتوانید تاثیرات وسترن را ببینید یا اگر کمی تلاش کنید، ممکن است «خونآشامها» (Vampires) را به عنوان یک نوع نئو وسترن ببینید. این به ویژه در «حمله به کلانتری ۱۳» بسیار واضح است، زیرا خط داستانی آن به شدت از «ریو براوو» (Rio Bravo) الهام گرفته شده است، اما به نوعی، کارپنتر موفق میشود آن را برجسته کند و سبک خودش را به کار ببرد.
با سبک منحصر به فرد، سکانسهای تکاندهنده، تبهکاران شیطانی که برای بخشی از فیلم بهعنوان راز باقی میمانند، برخی تفسیرهای اجتماعی و موسیقی متن فوقالعادهاش، شاید اولین فیلمی باشد که کارپنتر نشان داد که سبک خود را از قبل تثبیت کرده است و میخواهد از این به بعد فیلمهای بیشماری بسازد. این فیلم همچنان در این ژانر تاثیرگذار است.
۷. قتل قراردادی (Murder by Contract)
- کارگردان: ایروینگ لرنر
- بازیگران: وینس ادواردز، هرشل برناردی، کاپریس توریل
- محصول: ۱۹۵۸
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
یکی از فیلمهای کمتر شناخته شده در این فهرست به کارگردانی ایروینگ لرنر و با بازی وینس ادواردز است که در نقش مردی ناراضی که در جستجوی پولی سریع برای خرید خانهای گران قیمت، «بازی شگفتانگیزی» به قول اسکورسیزی ارائه میکند. برای تبدیل شدن به یک قاتل قراردادی وقتی میفهمد هدف بعدیاش چه کسی خواهد بود، اوضاع شروع به تغییر میکند.
اسکورسیزی آن را یکی از لذتهای گناهآلود خود در اواخر دههی ۷۰ نامید و حتی اضافه کرد که ممکن است این فیلمی باشد که بیشترین تاثیر را روی او گذاشته است. حتی آن سکانس «فرم گرفتن» در «راننده تاکسی» (Taxi Driver) از این فیلم الهام گرفته شده بود و او حتی میخواست یک کلیپ از آن در «خیابانهای پایین شهر» بگذارد اما خیلی طولانی بود که مجبور شد آن را حذف کند. او چیزهای خوب زیادی برای گفتن دربارهی لرنر داشت، تا جایی که او را با روبر برسون و ژان لوک گدار مقایسه میکرد.
او بعدا میافزاید که «قتل قراردادی مورد علاقهی بچههای محله بود که چیزی دربارهی فیلم نمیدانستند. آنها فقط فیلم را دوست داشتند زیرا چیز منحصر به فردی در آن تشخیص دادند.» این فیلم همچنین به دلیل فیلمنامهی طنز، شخصیتسازی جالب، فیلمنامهی بسیار بدیع که دارای برخی بینشهای فلسفی و حتی موسیقی بسیار خوب است که فقط فضا را غنیتر میکند قابل توجه است.
۸. به گریسبی دست نزنید (Touchez pas au grisbi)
- کارگردان: ژاک بکر
- بازیگران: جین گابین، لینو ونتورا، جین موریو
- محصول: ۱۹۵۴
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
داستان این فیلم نوآر در دنیای اموات پاریس در دههی ۵۰ میلادی میگذرد. دو کلاهبردار مکس و ریتون شمشهای طلا به ارزش ۵۰ میلیون فرانک را به سرقت بردهاند. ریتون در مورد این اقدام به جوسی خوانندهی کلوپ شبانه لاف میزند. این یک اشتباه مهلک به نظر میرسد زیرا به زودی فروشندهی مواد مخدر آنجلو متوجه آن میشود و در کمین آن دو مینشیند.
سرسپردگان آنجلو ریتون را در آمبولانس میدزدند و از مکس باجگیری میکنند. مکس مجبور میشود به درخواست آنجلو عمل کند. اما برای تحویل و آمادهسازی آن، دوستان وفادارش مارکو و پیرو از او حمایت میکنند. محصول مشترک ایتالیا و فرانسه توسط ژاک بکر ساخته شد، کارگردانی که فیلمهای او مورد تحسین برخی از فیلمسازانی قرار گرفت که بعدها از رهبران موج نو فرانسه شدند.
این یک فیلم گانگستری فوقالعاده است که در سطوح مختلف موثر واقع میشود. ممکن است به نظر برسد که بیشتر در مورد دوستی است، اما مسائلی مانند افتخار و گذر عمر را نیز بررسی میکند. آن شخصیتها بهشدت کاوش میشوند و زوند آنها درست است. لحن سخت و فضای تاریک شما را با خود همراه میکند و متوجه میشوید که به همان دورانی که فیلم ساخته شده وارد شدهاید. بازی ژان گابین در نقش مکس یکی دیگر از نکات برجسته است.
۹. شلیک به هدف (Point Blank)
- کارگردان: جان بورمن
- بازیگران: لی ماروین، انجی دیکینسون، کینن وین
- محصول: ۱۹۶۷
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
جان بورمن را تا حدودی میتوان کارگردانی نامتعارف نامید، زیرا برخی از فیلمهای او مانند «جنگیر ۲» (The Exorcist II) است (البته اسکورسیزی آن فیلم را هم دوست دارد) اما این نیز به این دلیل است که این مرد همیشه سعی کرده به ژانرها و انواع مختلف فیلم بپردازد. «امید و افتخار» (Hope and Glory) و «بازماندگان» (Deliverance) بهطور مشخص فیلمهای متفاوتی هستند، اما هر دو در سبک خاص خود عالی هستند.
او همچنین دوست دارد با فیلمهایی مانند «زاردوز» (Zardoz) و «اکسکالیبور» (Excalibur) کمی به سطح بالاتری قدم بگذارد و دوست دارد چیزهای جدید را کشف کند. «شلیک به هدف» یکی دیگر از فیلمهای اوست که در آن در بهترین فرم را اجرا میکند. او آن را یک فیلم انتقامی ساده نمیداند، او هر صحنهای را با تعلیق استادانه، کمی بدبینی و لحنی سرد میسازد.
اسکورسیزی به ویژه تحت تاثیر تکنیک فیلم قرار گرفت، این که چگونه داستانسرایی آن از نوآوریهای موج نوی فرانسوی مانند میانبرها و فلش فورواردها استفاده کرد و توانست آنها را در ژانر جنایی به کار برد. او عاشق بازی لی ماروین بود که نقش واکر را بازی میکرد، مردی که به دنبال انتقام از شریک قدیمی و همسر سابقش است، هر دو به خاطر خیانت به او. اسکورسیزی میگوید: «این فیلم به ما این حس را داد که چگونه این ژانر میتواند با یک دورهی جدید همخوانی داشته باشد». «شلیک به هدف» فیلم فوقالعادهای است.
۱۰. ستوان بد (Bad Lieutenant)
- کارگردان: آیل فرارا
- بازیگران: هاروی کایتل، ویکتور آرگو، پال کالدرون
- محصول: ۱۹۹۲
- امتیاز متاکریتیک: ۷۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
وقتی کمی دقیق شوید، شباهتهای زیادی بین مارتی و آبل خواهید یافت. کاتولیکهای ایتالیایی-آمریکایی که دوست دارند ایدههای رستگاری، گناه، جنایت، طبیعت خشونتآمیز انسانها را در فیلمهای خود با تاثیر فراوان از نویسندگان ایتالیایی که با آنها بزرگ شدهاند بررسی کنند. به عنوان مثال، اسکورسیزی زیادی در فیلم «تدفین» (The Funeral) فرارا وجود دارد.
در حالی که اسکورسیزی بیشتر به دنیرو و دی کاپریو پایبند است، فرارا کریس واکن و ویلم دفو را ترجیح میدهد. با این حال، آنها یک بازیگر مشترک دارند؛ هاروی کایتل. این مردی است که ستارهی اولین فیلمهای بلند اسکورسیزی، پل شریدر، کوئنتین تارانتینو و ریدلی اسکات بود و از آن زمان هرگز از ریسک کردن و دادن فرصت به کارگردانهای مستقل دست نکشید. همه چیز به گونهای پیش میرود که او در نهایت در مشهورترین فیلم فرارا حضور داشته باشد و مسلما بهترین بازی خود را در آن ارائه دهد.
این یک داستان قدرتمند و غیرمعمول با یک شخصیت مرکزی قابل توجه است. هر صحنه در فیلم برای زمان خود جسورانه و شجاعانه است، چه در فیلمنامه و چه در اجرا. با این حال، تفاوت اصلی بین اسکورسیزی و فرارا احتمالا ظاهر «ساده و بیپیرایه» فیلمهای آیل است. با این حال، همیشه فکری و فلسفی است. محتوا ممکن است برخی از بینندگان را ناامید کند، اما فرارا به این موضوع اهمیتی نمیدهد که یکی از دلایل بسیاری است که باعث میشود او یک چهرهی جذاب در سینما باقی بماند. اسکورسیزی «ستوان بد» را دوست داشت و آن را پنجمین فیلم برتر در لیست دههی ۹۰ قرار داد.